می شکافمت
تو و هر چه وابسته توست
سرد است نه؟ می شکافمت
می شکافی ام
با سردی تحقیر بیهوده ای که جز شکاف ندارد
صدای قهقهه ای می آید
از آن قهقهه های عصبی بد آهنگ
از آن شکافتن های عق آوری که کوچکت می کند ، ریز تر از یک ارزن
زشت تر از چرک زردِ زخمِ سر بازشده ای در قلبی ساخته شده از گوشت و رگ و پی
و نه بیشتر
بالا می آورم
روی تمام حس های قشنگ دنیا
.