گوگل مپ را باز کردم، با دستم خط کشیدم از استرالیا به سمت غرب، از سرتاسر اقیانوس هند رد شدم تا آسیا، روی ایران زوم کردم، روی تهران زوم کردم ، خیابان ولی عصر را دنبال کردم ، از پارک ملت رد شدم و پیچیدم در کوچهای آشنا، وسط کوچه ماندم. از کل این جهان این تکه سهم من است. خانهٔ سفیدی که در رگهایم جاریست. پدر و مادرم را حس کردم که جلوی تلویزیون چای عصرشان را مینوشند. نگاهشان کردم، لمسشان کردم، دستم را دور تا دور آشپزخانه صورتی گرداندم، روی موهای نرم مادرم، روی دستهای گرم پدرم، دست کشیدم روی میز گرد آشپزخانه، روی استکانهای بلور، روی تخته چوبی، روی جدول روزنامه، دست کشیدم، نوازش کردم، بوی خانهام در سرم پیچید و رد انگشتانم بر صفحهٔ مانیتور...
Thursday, November 10, 2011
Subscribe to:
Posts (Atom)