مامان برنج دم میکند، بابا سریال میبیند، یاسمن کفش
میخرد، خاله ملافه میدوزد، نسترن کتاب میخواند، مراد از سر کار بر میگردد، نان
خریده... هوا دارد گرم میشود، فردا میرویم سوان وَلی.
همه چیز همانطور است که باید باشد. همه چیز سر جای خودش
است. انگار دنیا درست است و هیچ چیزی نمی تواند این پازل چیده شده را به هم بریزد.
من؟... من سه روز است که فکر میکنم دو ماه گذشته چقدر همه
چیز درست سر جای خودش بود و هیچ چیز زندگیم کم نبود و الان سه روز است که باز یک جای کار میلنگد...
اسکایپ را باز میکنم