Tuesday, September 18, 2007

Pitter-Patter

Jazz
زخم های کهنه بی صدا.....هیس....
خیار و کتلت پنهان در کیف قهوه ای
دندون درد شش ماهه و دندون درد سه روزه
بوی تازگی زخم های نمرده فراموش نشده
Lack of Fairness
بوی تعفن زندگیِ اگی
کیف هرمس و کفش پرادا
دلتنگی یار دور
far away soul mate
یاد ساحل و سوسیس مائده و آبجو در قوطی ردبول
پنج ورق نامه زرد توی کیف لپ تاپ و دغدغه نداشتن تمبر و پاکت
جلسه های تمام نشدنی طبقه پنج
پنج نفرت از پنج پدیده بی ربط
و غصه کم بودن و نبودن و بیشتر نشدن
امروز... نه چندان متفاوت از هر روز
...پیری در راه است...
.

Monday, September 10, 2007

Solitude

مرگ من نزدیک است اما
من به مرگ نزدیک نیستم
و نخواهم بود
و نخواهم شد
و نخواهم رفت
و خواهم زیست
روزی..... دور از پس روزهای قهوه ای
بعد از پیچک های تنگ
شبی که آفتاب بلند شود
نه کسی نگاهم کند
نه من کسی را
من باشم و آفتاب
آفتاب باشد و آب
و سبز هم .....
.