Tuesday, March 10, 2009

Die a little

تا به حال خودم را از بالا نديده بودم. عجيب به نظر مي رسد. خدا را شكر نحوهء دراز كشيدنم ناجور نيست، در واقع كمی هم شاعرانه است. گردنم به يك طرف خم شده و تقريباً به حالت سه رخ افتاده ام. چقدر خوب كه موهايم را زير روسری باز می گذاشتم كه باعث شده موهايم امشب وحشی و آزاد روی آسفالت پخش شوند. صورتم موقع پرت شدن از شيشه جلو زخمی نشده و فقط كمی خون گوشه لبم ماليده كه چندان هم محسوس نيست، انگار كه كمی از ماتيك قرمزم پس داده باشد. واقعاً خوشحالم كه چشمهايم باز نمانده و قيافه ام ترسناك نشده است. صورتم آرام است و نيم لبخندی هم روی لبم به چشم مي خورد. مي دانم كه الان بايد به چيزهای مهم تری فكر كنم اما انگار ممكن نيست. تمام حواسم به بدنم است
صدای آژير مي آيد، آمبولانس نزديك مي شود. كی تلفن زده؟ نبضم را مي گيرند، "هيچ..."، لااقل مي توانستند كمی تظاهر به ناراحتی كنند، اما آنهم هيچ. بلندم می كنند و می گذارند روی برانكارد. توجهم به شیء كرِم رنگي كنار جوب جلب مي شود. وای دفترم...! نه،... آن دو داستان ناتمام
..........
گويی چيزی مرا در خود می كِشد، سرفه ای می كنم و بلند می شوم و می نشينم. به مامور امداد كه وحشت زده نگاهم می كند، جوب را نشان می دهم و می گويم: دفترم

40 comments:

Anonymous said...

انشالا واقعي كه نبود؟!

Hattori Hanzo said...

خب اینجوری که تعریف کردی ،آدم بیشتر افسوس میخوره تا ناراحتی!!!

Anonymous said...

خیلی خوب بود چقد خوشم اومد

shakibaaa said...

yeah,
the world looks different from the ground...

Anonymous said...

چطوری دخترو جان؟ امیدوارم که این یه داستان باشه تا واقعیت

Anonymous said...

یعنی زنده بودنت برا من نبود :(

Hattori Hanzo said...

تو مشکلایی که عقل و احساس با هم در تضاد هستن؟

Anonymous said...

ببین فکر می کردم مغز عجیبی داری... این رو که خوندم فهمیدم مغر عجیبی داری...
به قول بجه ها گفتنی ، کف کردم

neda mone said...

Ah! All seems death-proof...

Anonymous said...

واي خيلي عالي بود

سین said...

من يه يك سال پيش يه چيزي نوشتم كه اينجوري بود كه دام واسه يكي تعريف ميكنم كه آره الان كه داشتم ميمودم اينجا پيشت مردم . بعد قضيه اينجوري بود كه ياو ميميره بعد سردت ميشه و كلي اتفاقاي دوست نداشتني براش ميافته بعدشم پاميشه از همه ي كسايي كه اونجا جمع شده بودن معذرت ميخواد و ميره . هروقت احساس كنم حال تايپ كدنشو دارم ميگذام بالا . البته اون شديدن طنز بود كه با متن تو يه مقدار خوبي فرق داشت . به هر حال چيزي كه اينجا خوندم رو دوست داشتم .

neda mone said...

What are the chances of that!? We could be death-mates!

Anonymous said...

وای خیلی خوشگل بود عزیرم
دفترم... و داستان ناتمام...
میسد یو ***

Anonymous said...

دوستان عزیز یه پرواز قشنگ و یه فرود موفق آمیز رو تجربه کردیم ;)ا

Anonymous said...

ops

Sara said...

Just a little, OK?

Iranian idiot said...

هاها! يادمه! قيافه آدماي هول برداشته دوروبرت از اون بالا چقدر خنده دار بود! چقدر بعضي ها زندگي رو جدي مي گيرن! من كه نمي فهمم!

سین said...

ه"اِ ، بده ببینم ، آره آبیه ها" مرد داد میزند ، "ببین این آبیه ، شبنم الآن فهمید ، میگم آبیه حتمن باید مخالفت کنی ؟" مرد به قیف خیره مونده ، بچه هی میگه "قیف ، قیف"ه

Anonymous said...

احسنت
باریکلا

Anonymous said...

دفتر را مى آورد، بغلش مى كنم و سرم را مى گذارم زمين، زمين كه نه، همان برانكارد.

[نبض مى رود / پرده مى افتد

Bingala said...

مامورهای امداد چرا احیا قلبی عروقی شروع نکردن!
---
Moving piece!
---
Nice to know u r a GNR fan Shine. N well regradin g your comment, we don have fanner or fannest, we are all just fans :)

Anonymous said...

راجع به سوسیس کالباس و چمن مصنوعی :
مگه تو هر چی می خوری به درصد و در 100 گرم یافت می شود... و از این حرفا دقت می کنی ؟؟؟ نه عزیزم رنگ و بو و ظاهر و اینها مهمه دیگه ! حالا بماند که ظاهر سوسیس یه خرده بی ادبیه ولی کلی عرض می کنم...
دو نقطه دی

Niloufar said...

سال نو مبارک شبی جونم

Anonymous said...

سال نو مبارک.........

Artless said...

شاید کوچک بودنش به دفتر ختم می شود و اگر بزرگ تر باشد به خدا

احمدرضا said...

همیشه این دفترای کوچیک کار دستمون میدن.
خیلی خوب بود شبنم جان

Sleeper said...

خیلی وقت بود تلاش میکردم این کامنتینگو وا کنم.
توام پست نذاشتی که.
اینو دوست داشتم

Holy said...

نمخوای بیایا بنویسی نه؟

hidden said...

چرا دیگه نیستین؟
نمی خواینن بنویسین دیگه؟

hidden said...

چرا دیگه نیستین؟
نمی خواینن بنویسین دیگه؟

Iranian idiot said...

ايشون به دلايلي نمي تونن بنويسن. البته من باهاشون مي خوام صحبت كنم تا يجوري مجابشون كنم كه باز به نوشتن ادامه بدن. چون منم مثل شما از نوشته هاي ايشون خيلي خوشم مياد. اميدوارم با همكاري شما بتونيم به نتيجه برسيم.

دخترو said...

kojai delbandam?! bahar omad o raft hno to naumdi?

دخترو said...

idiot tamame talasheto mabzol bedar

سین said...

خوب پس منم تلاش میکنم . لطفن بیا ادامه بده ! باریکلا

Unspoken Dream said...

بیچاره مامور امداد لابد قبض روح شده بنده خدا!!!

MahGol said...

doost dashtani bood :)

Unknown said...

شما احیانا قصد آپیدن ندارید ...؟؟؟
نه بنامه ای پیامی نه بخامه ای سلامی

Tasvir Yek Zan... said...

دوستش داشتم

Corona said...

fuck u!

دیلاق ِ پَتیاره ! said...

خب کسی که دلش واسه تو و دفترت نمیسوزه که !
خودت باید به فکر باشی وختی تصادف می کنی دفترت یه باشه که نیفته تو جوب