پنج سالم است. علی هم پنج ساله است، یک مشت بچه در خانه تنها هستیم. میرویم پای پنجره اتاقم که سگ بزرگ همسایه پشتی را تماشا کنیم. موقع باز کردن پنجره توری از جا در می آید و میافتد. علی جیغ میکشد و فرار میکند، من بین زمین و آسمان توری آلومینیومی زشت و گنده را میگیرم، آویزان از طبقه سوم، لبهٔ تیز توری دستم را پاره میکند، درست روی مفصل پایینی شصت دست چپم. زورم به توری نمیرسد همینطور معلق توری سنگین را که از پنجره آویزان شده، نگه میدارم، خون از پشت دستم چکه میکند و من وحشت کردهام که اگر توری از دستم ول شود جواب مامان را چه بدهم؟ البته مامان زیاد اهل دعوا کردن نیست، اما به نظرم توری مهمترین چیز زندگی میآید، اصلا انگار ناموسمان به این توری وصل است، نخیر راهی نیست باید آنقدر توری را نگاه دارم که یا کسی نجاتمان بدهد یا هردو باهم بیفتیم و بمیریم
دقایق به کندی میگذرند، از مامان خبری نیست، دستهایم کرخ شده اند و درد میکنند ، سگ همسایه هم رفته توی لانه اش. کاری از دستم بر نمیآید، با تمام وجودم گریه میکنم، ولی توری را سفت چسبیده ام. یک ساعتی میگذرد، شاید هم کمتر مثلا پنج دقیقه چه میدانم من فقط پنج سالم است و هنوز ساعت بلد نیستم
بالاخره سر و کلهٔ عمو جعفرِ سوپرمن پیدا میشود و در حالی که قاه قاه به وضعیت من که ساعتها یا دقیقه هاست توری را معلق نگاه داشتهام میخندد، به دادم میرسد. پشت سرش هم مامان و بابا میآیند
دستم را بخیه نمیزنند، "خودش خوب میشه" با یک چسب زخم، چند قطره اشکِ مامان و کمی سرزنش "توری اصلاً چه ارزشی داشته" و "اگه خودت میافتادی چی " و چند بغلِ مهربان "الهی قربونت برم ، تو چقدر فداکاری "(و احمق!، البته این را به رویم نمیآورند تا ۱۵، ۲۰ سال بعد)، قضییه خاتمه پیدا میکند
جای زخم روی دستم هنوز هست، نشانهٔ اولین و آخرین پطرس بازی زندگیم
10 comments:
بد افتادیم به جون خاطره هامون! (من هیچ وقت نمی دونستم اون جای زخم چیه)
بد افتادیم به جون خاطره هامون! (من هیچ وقت نمی دونستم اون جای زخم مال چیه)
How are you doing? How's your studies?
Everything is fine, studying's going smooth and I'm a top student so far. Thanks for asking. How's life with you?
Glad to hear that. Life on this end is pretty busy for me at moment. Hopefully I can finish things up in a month, then it will be less stressful, at least for a while. Good luck with your studies, and keep up the good work!
Thanks Sahand and BTW where do you live? Sydney? and what do you do?
This is becoming like a chat room, isn't it? I live in Melbourne. Working as an egineer and studying weird stuff as an insane!
Great, I really like to see Melbourne and may wanna live there after I finish here, anyway,... all the best and keep in touch :)
Sounds good. I've seen most major cities in Australia (except Perth), and to me, Melbourne is by far the best one to live. If you ever happen to come over here for a short visit or anything, just drop me a line, maybe we can catch up. Best of luck to you too :)
That would be great, will do for sure. Take care and good luck :)
Post a Comment