Monday, October 08, 2007

Another crack in the wall

آره داشتم می گفتم....اینجوریاس دیگه حاج مصطفی ، هر کی یه قسمتی داره ، شکر. بعد چند سال خماری و چند ماه نئشگی باز به خودت میای می بینی خماری. جون حاجی همش جلو چشامه ، روزایی که خودمون خون جیگر خوردیم و مردم و خون به جیگر کردیم... سیاه بودیم و سیاه کردیم. مگه میشه آدم چشاشو ببنده و حاشا کنه...هی...چی بگم... حاج مصطفی خودت حدیثشو می دونی. اصن کیه که ندونه. حالام که باز یه گربه رقصونی دیگه اس. ای روزگار.. مصبتو شکر. گله ای نداریم. هر چی سرمون اومد خودمون کردیم ، یعنی حقمون بود، اصن کممون بود... گذاشتیم تو دومن خودمون و حالام که.... از صبح تا شب سگ دو میزنیم و آخرش هم هیچ. می دونی حاج مصطفی ، تقدیر آدم و رو پیشونیش نوشتن ، اینو آقاجون خدابیامرزم می گف. خاکش عمر شوما باشه. ما که طلب عفو کردیم و توبه. تا کرم اوس کریم چقد باشه و معرفت بنده اش
حاج مصطفی بارون گرفته... آتیش داری؟
.

4 comments:

roni said...

چاکرتم ...آقاایی ...آتیش که سهله شوما جون بخوا!!! شیر ناز خاتون، حروم اگه اندازه خاکستر ته سیگارت بی مرامی کونم...جون شوما نباشه جون کنیزت آبحی رعنام یه تار موی گندیدتو به صد تای غریبون نمیدم

Anonymous said...

what can I say?

Anonymous said...

yeah I got light, here you go

Tasvir Yek Zan... said...

mibinam ke jave lotigarit hesabi gol kardeh;)