Monday, March 17, 2008

Cruel Life

او می رود آرام
اویی که عزیز است و نزدیک است
به جایی که نه من هستم ، نه تو
و نه ما
تو می مانی و
فریاد قلب کوچکت که پشت لبخندی پنهان کردی
من برای تو می گریم
برای اشک هایی که نریختی
برای صبر تلخی که زین پس با تو هست
.
.
برای احمدرضا
که به سوگ پدر نشست
.

4 comments:

Niloufar said...

صبر تلخ!!!چقدر این تعبیر اشناست
دلم میخواد بگم این تعبیر اشنا ٬ زیباست . ولی دردناکه گفتنش
میدونی سخته که ادم فکر کنه صبر تلخ ادمها تعبیری قشنگه...از ان قشنگی هایی هست که درد دارن

koooootah said...

اومدم سال نو رو تبریک بگم ...همیشه دنیای شاین با دنیای دور و بر ما فرق داشته... خوشبحال بابای احمد رضا

Anonymous said...

شبنم عزيز، كاش بلد بودم كه چطور بايد همدليهات رو جبران كنم. اين رو قبلا گفتم؛ هميشه واژه شبنم طراوت رو به ذهنم مياورد اما شبنم يعني خود مهربوني، خود خودش.

دعا كن قدرتون رو بدونم

koooootah said...

میشه بنویسی؟