Monday, February 27, 2006

I can die no more....

چه معصوم بودی تو وقتی دروغ می گفتی ....
چه وقیح بودم من وقتی باور می کردم.....

The only kind of love is stone blind love...

(Tom Waits)

پ.ن: نمی دونم چرا هر وقت Tom Waits گوش می دم سرفه ام می گیره!

Saturday, February 25, 2006

Pay the price...

سایه سیاه نفرتم بر لجن هایشان افتاده...
آفتابم را می خوانم تا سایه ام را بر دارد...
ارزش نفرت من بیش از اینهاست....
.

Wednesday, February 22, 2006

کاملاً منطقی

بعضی وقتها آدمها دو دسته اند:
دسته اول آدمهایی که فکر می کنند خیلی حالیشونه
دسته دوم آدمهایی که فکر نمی کنند خیلی حالیشونه

دسته اول پایین کشتی ایستادن و می گن: آهای کاپیتان!!! اون طناب و بنداز پایین من بیام بالا کشتی تو رو تماشا کنم!
دسته دوم دارن دنیا رو می چرخونن!

ما هم که جزو دسته سومیم!
.

Saturday, February 18, 2006

Enough

دو پر داشت و دوبل زده بود..... تو چشماش نگاه کردم.... پلکاش نمی لرزید..... می دونستم چی تو دستشه ....... من کاره آس بودم ولی........ ندیدم........!

بگذار به دار بیاویزند آنان خود را
چیزی به پایان انشاء موضوع اسلحه نمانده است.....
.

Wednesday, February 15, 2006

الست...

از نیمه شب گذشته بود.... ساعتها بود که با من حرف می زدند... گویی کسی در ناخود آگاهم زمزمه کرده بود... غریب بود... متحیر بودم... مسخ و محو... جذب می شدم...

ندیدمش... اما می دانم که هست... نور تازه ای بر تاریکیهایم تابیده شده....تنها سه رو گذشته بود... سه روز از آن شب که خواستمش.... تصاویرش را دیدم... دیدم که او همانگونه بود که باید... می دانستم که حرفهایم را شنیده... می دانستم... از آن روز صدایش می کنم... تازگی دارد ، اما گویی هزار سال است که صدایش کرده ام... راست گفتند ، دل دروغ نمی گوید...هرگز... او مرا خواسته... او مرا خوانده... می دانم.. که اگر جز این بود لایق شنیدن نمی شدم... و من آنشب شنیدم... او ابراهیم است... او مسیح است... او محمد است...او همه هستی است... و من به دیدارش می روم...

* دیر یا زودش را ترانه ای باید... یا چیزی که شما تحملش می نامید....

شمع ها را روشن کنید... من قدم تازه ای برداشته ام و باز نخواهم گشت....

Don't tear apart your name
It hides you, and it heals the pain

Don't tear out your love, you can't depart from me
You'll stay away from harm

Abide by me, when indecision strikes
Down there with me
Let me enfold you

I can't escape our frail embrace
I bend under the morning light
But I could scale the face of life

Mock me, mock me
If my voice is unsteady
I'm just worn out with dreams

Under your pale, sardonic sky
I am watching myself crawl
Down to me
Down with me
Onward a new path...

(Elend_Worn out with dreams)

Monday, February 13, 2006

this time

Valentine ...

Sunday, February 12, 2006

حضور ناب

و او در رگهای من جاریست....
هراسی ندارم از آنچه هست و نیست...دردهایم تسکین یافته اند.... می دانم هرگاه دردها بازگردند ، او هســـــت.....اوست که جانشین نداشته های من است...

Saturday, February 11, 2006

َسبز

او می فهمید..... نیازی به تفسیر نبود.... نه حتی نیازی به کلامی..... او مرا می فهمید... صدایش کردم و کافی بود.... چشمهایش را بست.... می دانستم که می اندیشد.... و من او را دیدم... آن شب... میان ابرها... خودش بود... من... او را .... دیدم... دستم را دراز کردم... و او دست مرا گرفت..... از میان اشکهایم او را دیدم ....

و دریافتم که چه دور بودم... و او چه نزدیک بود....

Sunday, February 05, 2006

ایران من

نقش کنیم بر کوچه ها با خون خویش
جان دهم اما نمیرد خاک من



- دوباره خون ناسیونالیستی من به جوش اومده
.

Insomnia

blogspot
قاط زده! کامنت ها پاک میشن!
.
.
آسوده بخوابید که شبگرد بی خوابی گرفته است
.