Saturday, February 18, 2006

Enough

دو پر داشت و دوبل زده بود..... تو چشماش نگاه کردم.... پلکاش نمی لرزید..... می دونستم چی تو دستشه ....... من کاره آس بودم ولی........ ندیدم........!

بگذار به دار بیاویزند آنان خود را
چیزی به پایان انشاء موضوع اسلحه نمانده است.....
.

12 comments:

Anonymous said...

ميميرم براي كاره آس
البته استريت در كوني هم كه تو از خودت در آوردي خوبه

Anonymous said...

تازه اول انشاء با موضوع اسلحه است...

koooootah said...

وقتی برای بردن احتیاجی به ورق نیست با استریت لوکینگ هم میشه برد

Iranian idiot said...

دوپر جك هم نبودم من!

Anonymous said...

its a test

Iranian idiot said...

Halo!
Hello!
سلام!
مرحبا!


Das Ist Nicht Fair!
This Is Not Fair!
اين عادلانه نيست!
هذا لا يحق!


Auf Wiedersen!
Goodbye!
خداحافظ!
الي اللقاء!

اين چيز من, لينكمو! هم اپديت كن پليز! مغسي بوكو

Anonymous said...

شاید هم روزی *انشا موضوع خیالپردازی هایمان شد

Anonymous said...

آخرش فهميدم چه طوري ميشه برات ياد داشت گذاشت ..... ها ها ها ..... چه اي كيوي با حالي دارم .....هميشه خاموشه ... يه وقت هم كه روشن ميشه غوفا مي كنه .....البته قبل از من هم گويا اين رو كشف كرده بودن ... كلي پيام گذاشتن .... چقدر بد ....راستي ناراحت نشو ... من همه 22 ساعت باقي موندمو دادم شما ... بعد جا تشكر ...اينطوري با من صحبت مي كني .... خوب گمونم من بايد نا راحت شم ...نه شما ..... واي چقدر حرف تو دلم بود .......

Anonymous said...

با هر كي بايد به اندازه بضاعتش رفتار كرد. همين بس بوده...

Anonymous said...

بابا این کاره!! منتظرت هستم...

Anonymous said...

ببين تو يا نمي دوني كاره چيه ! يا اينكه داشتي 4 برگ بازي ميكردي

Anonymous said...

میدونی هر بار که میخونمش به یاد این میوفتم که هیچ وقت بلوف را توی هیچ جای زندگیم یاد نگرفتم