Wednesday, October 21, 2009

My daily prayers (I)

خدایا از تو متشکرم كه به من مژه های بلند دادی. گر چه صاف و بور هستند ولی باز هم متشکرم كه فکر اختراع ریمل و فرمژه را به سر آدمها انداختی تا مژه های من دیده شوند. خدایا از تو متشکرم كه به من یک ماشین سیاه دادی كه از گرد و خاک ساختمان همسایه هر روز بی توجه به کارواش دیروز خاکی بشود. چون حتی با ماشین خاکی و کثیف هم خیلی راحت تر الان به پاسداران گلستان هشتم می روم. همچنین از تو متشکرم كه کلوچه فومن را آفریدی تا من در مواقع تنبلی به جای صبحانه بخورم. ضمنا من سی و یک سالگی را دوست دارم اما ممنونم كه گاهی به فکر بعضی آدمها می اندازی كه بگویند بیست و چهار ساله به نظر می رسم. احساس خوبی است. مرسی.

پ.ن. دعاهای روزانه ، گهگاه از همین بلاگ

13 comments:

دخترو said...

ینی من عاشق این دعای وزانه ت شدم:*

دخترو said...

روزانه بود اون بالاییه. تایپ نشد ر

ایمان.الف.خلیفه said...

دوست بیست و دو ساله ام. ای کاش آن خدای مژه آفرین ساکن پاسداران، کمی پر کار ترت کند!

Niloufar said...

عااااااااااااشقتم...عاااااالی بود

Artless said...

شاین، ما تورو گشنه و بیمژه و خاکیم قبول داریم... حتی اگه تو بوستان هشتم یا آذرمینا باشی!

Niloufar said...

وای وای....من خودم بلاگم را باز نمیکنم...تو چرا باز میکنی
:))
ولی تلنگر را زدی که برگردم....تنبل شده بودم یا گیج برای نوشتن و ننوشتن

پریسا said...

لایک دستی برای دعاهای روزانه‌ات حتی :دی

سه قطره خون said...

اون دعا بود که آدم رو رستگار میکرد؟ من ترجیح میدم بیشتر وقتا فحش بدم تا قربون صدقه برم!!!

neda mone said...

love this new part... especially love it that you look no more than 24

زیژخک دیوانه said...

خوبه که وقتی حس خوبی داری به خدا سر بزنی....

اون حس خوبه رو خودت می دونی چجوری ترجمه کنی، دوس داشتم این عبارت رو به کار ببرم

omid lak mazaheri said...

:)پس اين كلوچه ها بين المللي اند

مزمور said...

من هم.خصوصا این آخریشو

animavaman said...

نميدونم ولي من اگربراي اولين برخورد ازنوع سوم بايد بگم از سنت بيشتري بنظر مي رسي وشايد همين دائما اذيتت كنه