Thursday, February 12, 2009

When the pain is just too real

ناچارم نوشته بگویم. به زبان که نگذاشتید. از آن خوشحالی های بی دلیلِ مقاومت ناپذیرِ خاص خودتان چنان به طرفم پرتاب کردید که اشکهای مرواریدی، نخودچی کشمش شد و ریخت توی جیب و دکمه اش را هم بست. درست مثل شوق بچگی ها، آن زمان که بیسکوییت کرِم دار را از وسط باز می کردیم و نصفهء کرم دار تَرَش را آخر می خوردیم و هرگز به خیالمان هم نمی رسید که روزی به جایی برسیم که بیسکوییت های کرِم دار را با بی تفاوتی درسته گاز بزنیم و تازه، طعم دهانمان هم از جوشانده گل گاو زبان فراتر نرود
"سلام، حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن." این علی صالحی گاهی انگار دوربین شکاری اش را می اندازد ته دل ما و هر چه آن ته هست و نیست می بیند و بعد به ری رایش می نویسد. حتماً آن روز عصر باران می آمده وگرنه مگر می شود باران نیاید و اینگونه نوشت؟ شاید دیگر عصر نباشد، شاید باران هم نیاید، شاید دیگر حتی پنجره ای نداشته باشم که کنارش بنشینم و درخت کاج را تماشا کنم، شاید دیگر سرِ انگشتانم بوی پرتقال ندهد وقتی که فکر می کنم آیا آنجا پرتقال هست یا نه و آیا پرتقال هایش شیرین هستند یا نه
شما که بهتر می دانید چقدر سخت است آدم به این چیزها فکر کند، آنهم زمانی که دستهء وسط از اطرافیان آدم بدانند یک جای کار می لنگد اما ندانند دقیقاً کجا. غارهای تنهایی هم که دیگر جواب نمی دهند نه حتی با بوی عنبر صندل، یعنی این روزها هیچ غاری جواب نمی دهد، حتی بعید می دانم آن غاری که زیر نامش روی لوح سنگی سر درش یکی نوشته خرم آباد هم جواب بدهد وقتی ثانیه های آدم یکی ذکر و یکی کفر می شود. خواستم بگویم دلگیرم، گرچه بهتر می دانید

36 comments:

Anonymous said...

آن روزها چه فکرهایی می کردیم و چه شد

Anonymous said...

Holy was Here...

سین said...

چرا من یاد خسرو شکیبایی افتادم ؟ به خاطر اون کلمه ی غار بود ؟

سین said...

متاسفانه کنکور آسون بود و همه خوب دادن ، واسه همین شانس زیادی واسه خودم نمیبینم :D

Anonymous said...

مرسی عزیزم...تو هم که یه مدت پیش بدون اجازه لینک شده بودی:)

Hattori Hanzo said...

راهی براش نیست چون بیشتر از اینکه مربوط به ما باشه ، مربوط به اون طرف میشه.
خوب وقتی زیاد به ما مربوط نمیشه بهتر حداقل زودتر بی خیالی رو شروع کنیم.
حداکثر هم خودمون رو تغییر بدیم.جون آغاز هر مشکلی ،خطای خودمون.
البته غیر از جبر جغرافیای
- یاد نامجوی قدیم شاد
:D

Anonymous said...

تو تایپ کرده ای : چطوری؟

من فکر می‌کنم بگویم غمگینم . توخواهی ‌پرسید چرا،میدانم. من چگونه باید بگویم چرا دلم هیچ وقت خوش نیست. که چرا این اندوه لعنتی از من جدا نمیشود. که چگونه بعضی آدمها دلتنگ زاده میشوند...
من تایپ میکنم: خوبم.

Anonymous said...

شبی جونم خوبی چرا اینقد این نوشته اذیت کرد منو؟

سین said...

شيطنت هم خوبه ، فهميدن اسم آدمها هم خوبه ، اما سر پارك وي مواجهه با نيروي ضربت هيچ خوب نيست :(

Bingala said...

what else will TIME take away next?
---
touring around ;)

Anonymous said...

آمدم "ای ول" ام را اینجا هم برایت بگویم.

Anonymous said...

Ye chize birabt In filme Happiness ke too favouritat gozashti manzooret kodom Happiness e?

Shine said...

Happiness by Todd Solondz (1998)

Anonymous said...

دیروز که خوندمت چیزی بود که خواستم بگویم که این جا باز نشد ، که امروز دیگر نمی دانم چه بود ، اما خلاصه حس نزدیکی بود مرا با گیر دلت...که می فهمی.

اند آی لایکد یور ناتینگنس.

Anonymous said...

کجا هستی دکتر؟

Anonymous said...

دکتر اتفاقاً من هم عمل داشتم، اگه راست می‌گی چرا ندیدمت؟ هان؟

Anonymous said...

ما هر چی داریم از دعای خیره مردمه... من به خدا راضی نیستم یه مو از سر شما کم بشه... ببین مثل اینکه هم شما آنلاین هستی هم من

Anonymous said...

دکتر شما خوبی... کشور ما به شما نیاز داره، یه وقت صادر نشی خارجه‌ها

Anonymous said...

من الان این خبر رو شنیدم اشک شوق تو چشام جمع شد! یعنی صادرت نمی‌کنن؟

Anonymous said...

همون فرار مغز‌ها! ایدیت چیه؟ من اینطوری تا حالا چت نکردم، عادت ندارم!
دونقطهدیبزرگ

Anonymous said...

دکتر من از تی‌وی گیم شروع کردم

Anonymous said...

تازه آتریم رو هم هنوز دارم...
دونقطهپیبزرگ

Anonymous said...

ما تلویزیونمون سیاه سفید بود

Anonymous said...

بله دکتر ما کلاً خیلی فرهیخته‌ایم. معلوم نیست؟

Anonymous said...

بعدش چیکار کنیم؟

Anonymous said...

من به هیچ کدوم از اینایی که گفتی فکر نمی‌کنم. بعدشم الان نمی‌خوام بخوابم

Anonymous said...

دکتر من فقط فارسی انگلیسی و سانسکریت بلتم، اینو نفمیدم. اما محض احتیاط خوذتی

Anonymous said...

دکتر من اون آنتی نمی‌دونم چی‌چی رو نفهمیدم. البته من هیچ وقت قایم موشک بازی نمی‌کردم. چون تا یکی چشم می‌ذاشت ما همه می‌پیچوندیم می‌رفتیم خونمون. من خودم ای‌دی تون رو کشف کنم؟

Anonymous said...

خودتی

Anonymous said...

Oh pas taajjobam takmil shod fek nemikardam kasi ro in atraf bebinam ke In film az favouritash bashe;), filmaye digasham didi?

Iranian idiot said...

I'm speechless... specially when I cant think of a nive comment as nice as urs

Anonymous said...

با صدا اصیل و طلایی ات بخوان
به یاد قبیله ات
که سالهاست کودکانش لکنت گرفته اند

Niloufar said...

ان اوایلی که اینجا پیدات کرده بودم...یه نوشته داشتی با یه عکس از دستی با لاک های ابی

این نوشته من را به یاد ان عکس انداخت

سین said...

ای آقا ، کار از این حرفها گذشته ، خطر کجا بود؟

Anonymous said...

چه میکنه این سید علی صالحی.

Anonymous said...

شما آدرس دادید و ما دوتا کادو نفرستادیم خدمتتون؟