Monday, December 19, 2005

ده سال ده دقیقه به دو

ساعت ده دقیقه به دو صبح بود…. خواب بودم یا بیدار…. همه جا سیاه بود و تاریک… نور می اومد و می رفت… نور که می اومد هیچ جا روشن نمی شد… حرف می زدم اما حرفامو نمی فهمیدم… می شنیدم… تاریک بود… تاریک… نور که می اومد هیچ جا روشن نمی شد… گیج بودم و مبهوت… صدا می اومد… می دیدم که حرف می زنه…. نمی شنیدم… نگام که می کرد صدا شو می شنیدم… نور که می اومد هیچ جا روشن نمی شد… لبهام می لرزید…. تاریکی تکون می خورد… ساعت ده دقیقه به دو بود و نورها…..
خواب بودم یا بیدار…. آتش گرفته بودم اما سردم بود…. لبهام می لرزید و نورها…. غوطه می خوردم و غرق می شدم…. صدا ها بلند تر می شدند… کلمات و نمی فهمیدم… فریاد می زدم اما دهانم بسته بود…. می شنیدم که می گفت….
ساعت ده دقیقه به دو بود… صدام می کرد… نورها می اومدند و می رفتند… اسمم و می شنیدم… انگار که طلسم بودم… مسخ بودم…. می شنیدم که فریاد می زنم… سردم بود و نورها…. می دوید و جلو نمی اومد… کلمات محو می شدند… اسمم واضح تر می شد….
دیگه نمی شنیدم…. ساعتها بود که ساعت ده دقیقه به دو بود… و نورها… و نورها هیچ……
.

7 comments:

Anonymous said...

ساعت الان 4:40 هست و تو دتاري وبلاگت رو مي خوني!بيدار شو

Anonymous said...

گم شده ایم ...میدانم...در نور و تاریکی...در رنگ و بیرنگی...دلت را میخوانم...بیا پیدا شویم...نکند اسیر شویم...میترسم اشک گلها...میترسم...بیا پیدا شویم

roni said...

ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد
نترس از شب یلدا بهار آمدنی است

شب یلدات مبارک عزیزم

Anonymous said...

Long way from home
Nowhere to go
What made the river so cold?

The sweat of thoughts
trickle down my brow
.
.
.

I've got these feelings and I don't know why
"I see all my fears in the darkness of light"
What made the river so cold?

Anonymous said...

ببین گائیدی مارو با این کس شعرات

خوب بابا یه کم با مفهوم بنویس!

Anonymous said...

Happy another Winter , Happy Yalda , Happy Shine

Anonymous said...

To Mr.!!
for your information:
SHINE is UNHAPPY !
She hates all the Yalda nights in the world.
You must know !